قانون اساسی، به عنوان سندی دربردارنده هویت ملّی یک کشور، از ارزش و اعتبار بسیار بالایی برخوردار است. این سند، همانگونه که میدانیم، از یک جنبه، حدود و صلاحیت و اختیارات حکمرانان و مقامات سیاسی را مشخص می کند و روابط سیاسی هر یک از قوا را نمایش می دهد. در نتیجه، آشنایی با قانون اساسی، تصویر درستی از نظام سیاسی را ارائه خواهد داد. اصولا، تشخیص صلاحیت و اختیارات با مراجعه به متن قانون اساسی صورت می پذیرد. اما ممکن است در عمل، با صلاحیت ها و اختیاراتی مواجه شویم که در متن قانون اساسی پیش بینی نشده است اما عملی دارای اعتبار می باشد. به معنای دیگر ما با قانون اساسی در عمل و در واقعیت روبرو می شویم. شناسایی این بُعد از قانون اساسی، مسلّما دست کم برای یک حقوقدان لازم و ضروری است. از این رو، بحث از convention ها ( عرف ) کمتر مورد توجه قرار گرفته است که لازمه بررسی دقیق و اصولی است.